گاه نوشت های من

من اونقد گریه کردم ک...اتاقم مثل استخره... سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۵ • 22:38 چی توی فکرت بود...که رفتی انقد زود...می میرمو به روت نمیاری...گفتم بهت برگرد...من موندمو این درد...من موندمو تا صبح بیداری...زنده نمی مونم...وختی به تو جونم...وصله نمیتونم بدونِ تو...گم کردی دنیاتو...من بد شدم یا تو...؟تنهای, ...ادامه مطلب

چرا این شکلیه این روزا؟اصا این تابستون چرا اینجوریه؟ اصلا بد نیستا ولی نمیدونم وختی تموم شه و من بخوام دوباره برم دانشگا خستگیام تموم شده و لذت بردم؟آیا اینکه من از صب تا شب حرف بزنم و هی بیرون باشم خوبو مثبته؟؟ کاش یه فیلمی چیزی بود میدیدیم کیف میکردیم...ماهی و گربه چ عجیب بود...با اینکه خیلی وخ بود دوس داشتم ببینمش ولی اصا جالب نبود...حتی ب نظر من خاص پسندم نبود... بی صبرانه منتظر لانتوری و باران کوثریِ جان می باشیم :)) + من چ تازگیا ب آلبوم جدید حمید عسکری علاقه مند شدم...نمیدونم سلیقه موسیقیاییم ( :)))) )  داره ب چ سمتی میره...ولی شهاب اکبری خیلی خوبه... ++ ب نظر,عاشق اتاق خواب کوچیک رو شونتم,تزئين عاشقانه اتاق خواب,دکوراسیون عاشقانه اتاق خواب,تزیین عاشقانه اتاق خواب,داستان عاشقانه اتاق خواب,تزیین عاشقانه اتاق خواب عروس ...ادامه مطلب